آسمون آبی
شعر خوشمل خودمه شايد باورتون نشه ولي اين شعرو يه بار ساعت 4صبح سرودمش!!اون شب خيلي گرم بود تشنه ام شد رفتم كه اب بخورم وقتي برگشتم توي رخت خواب ديدم خيلي دلم گرفته!اخه از دوستام جدا شده بودم.....!3روز ديگه تا سال تحويل مونده بود ومن اونقدر دلم گرفته بود كه ميخواستم....!حسش نبود از تختم بيام پايين چراغ رو روشن كنم تا با نوشتن شعري كه توي ذهنمه اروم شم واسه همين موبايلمو برداشتم و بيت بيت اين شعرو توش نوشتم و ذخيره كردم!اون شب موبايلم شارژش داشت فرط ميشد و اگه خاموش ميشد همه ي بيتام پر!!!!!!!تندتند نوشتم تا يه وقت اين اتفاق نيوفته وگرنه خيلي حرصم مي گرفت!!خدارو شكر همينكه دكمه ي ذخيره رو زدم و شعر ذخيره شد موبايلم خاموشيد و من يه نفس راحت كشيدم واسه همين خيلي اين شعرو دوست دارم چون خيلي واسه نوشتنش حرص خوردم!!!!!!!! تويي چشم بصيرت زيبايي حقيقت خوش چهرگي سيرت الفباي زندگي زيبايي سرزندگي تويي نشاط حالم زيبايي دو عالم تويي دوست عزيزم كه اكنون برگزيدم تويي همان جواهر كه اكنون گشتي ظاهر تويي عطر شقايق برت من نيستم لايق خوش باشي زندگي شادي و سرزندگي همه ازان كسي كه دوستش دارم بسي نظرات شما عزیزان: fatemeh
ساعت22:01---7 تير 1390
ina ro ke gofti ba man bodi dige پاسخ:عزيزم همه ي شعرام تقديم به تو اختيار داري شما!
سه شنبه 7 تير 1390برچسب:, :: 18:27 :: نويسنده : مهسا
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|